هیچستان

آرزوست ...

بهزاد ساقرچيان
هیچستان

آرزوست ...

برگریزان دلم را نوبهاری آرزوست
شاخه ی خشک تنم را برگ و باری آرزوست

پایمال یک تنم عمری چو فرش خوابگاه
چون چمن هر لحظه دل را رهگذاری آرزوست

شمع جمع خفتگانم، آتشم را کس ندید
خاطرم را مونس شب زنده داری آرزوست

شوره زار انتظارم درخور ِ گل ها نبود
گو برویاند که دل را نیش خاری آرزوست

تا به کی آهسته نالم در نهان چون چشمه سار؟
همچو موجم نعره ی دیوانه واری آرزوست

نورِ ماه ِ آسمانم، بسته ی زندان ابر
هر دمم زین بستگی راه فراری آرزوست

مخمل زلف مرا غم نقره دوزی کرد و باز
بازیش با پنجه ی زربخش یاری آرزوست

بی قرارم همچو گـُل در گلشن از جور نسیم
دست گلچین کو؟ که در بزمم قراری آرزوست

داغ ننگی بر جبین ِ روشن ِ سیمین بزن
زان که او را از تو عمری یادگاری آرزوست

"سیمین بهبهانی"


برچسب‌ها: سیمین بهبهانیآرزوست

تاريخ : یک شنبه 26 بهمن 1393 | 1:39 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |

ای دوست ...

دیگر نه جوانم که جوانی کنم، ای دوست،

یا قصه از آن « افتد و دانی» کنم ، ای دوست.

هنگام سبک خیزی یِ آهوی جوان است،

پیرانه سر آن به که گرانی کنم، ای دوست.

غم بُرد چنان تاب و توانم که عجب نیست

نتوانم اگر آنچه توانی کنم، ای دوست.

در مرگ عزیزان جوان فرصت آن کو

تا کار به جز مرثیه خوانی کنم، ای دوست؟

دل مُرد و در او شعله ی رقصان غزل مرد،

حیف است تغزل که زبانی کنم، ای دوست.

در باغ نه آن گلبن سرسبز بهارم

تا بار دگر عطرفشانی کنم، ای دوست.

با برف زمستانیِ سنگین چه توان کرد

گر حوصله ی باد خزانی کنم، ای دوست؟

درسینه هوس بود و کنون غیرنفس نیست،

جز این به نمردن چه نشانی کنم ، ای دوست؟

آن است که خود را چو غباری بزدایم

میباید اگر خانه تکانی کنم، ای دوست

"سیمین بهبهانی"


برچسب‌ها: سیمین بهبهانی

تاريخ : دو شنبه 5 آبان 1393 | 21:26 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |

گر بوسه می خواهی ...

گر بوسه می خواهی بیا، یک نه دو صد بستان برو

این جا تن بی جان بیا، زین جا سراپا جان برو

صد بوسه ی تر بَخْشَمَت، از بوسه بهتر بَخْشَمَت

اما ز چشم دشمنان، پنهان بیا، پنهان برو

هرگز مپرس از راز من، زین ره مشو دمساز من

گر مهربان خواهی مرا، حیران بیا حیران برو

در پای عشقم جان بده، جان چیست، بیش از آن بده

گر بنده ی فرمانبری، از جان پی فرمان برو

امشب چو شمع روشنم، سر می کشد جان از تنم

جان ِ برون از تن منم، خامُش بیا سوزان برو

امشب سراپا مستیم، جام شراب هستیم 

سرکش مرا وَزْکوی من افتان برو؟ خیزان برو

بنگر که نور حق شدم، زیبایی ی مطلق شدم

در چهره ی سیمین نگر، با جلوه ی جانان برو

"سیمین بهبهانی"

برچسب‌ها: سیمین بهبهانی

تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393 | 1:55 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |

داشتم!...

کاش من هم، همچو یاران، عشق یاری داشتم
خاطری می خواستم یا خواستاری داشتم

تا کشد زیبا رخی بر چهره ام دستی ز مهر،
کاش، چون ایینه، بر صورت غباری داشتم

ای که گفتی انتظار از مرگ جانفرساتر است!
کاش جان می دادم اما انتظاری داشتم.

شاخه ی عمرم نشد پر گل که چیند دوستی
لاجرم از بهر دشمن کاش خاری داشتم

خسته و آزرده ام، از خود گریزم نیست، کاش
حالت از خود گریزِ چشمه ساری داشتم.

نغمه ی سر داده در کوهم، به خود برگشته ام
کی به سوی غیر خود راه فراری داشتم،

محنت و رنج خزان این گونه جانفرسا نبود
گر نشاطی در دل از عیش بهاری داشتم

تکیه کردم بر محبت، همچو نیلوفر بر آب
اعتبار از پایه ی بی اعتباری داشتم

پای بند کس نبودم، پای بندم کس نبود
چون نسیم از گلشن گیتی گذاری داشتم

آه، سیمین! حاصلم زین سوختن افسرده است
همچو اخگر دولت ناپایداری داشتم!...

"سیمین بهبهانی"


برچسب‌ها: سیمین بهبهانی

تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393 | 1:52 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |

کاش من هم ...

کاش من هم، همچو یاران، عشق یاری داشتم
خاطری می خواستم یا خواستاری داشتم

تا کشد زیبا رخی بر چهره ام دستی ز مهر،
کاش، چون ایینه، بر صورت غباری داشتم

ای که گفتی انتظار از مرگ جانفرساتر است!
کاش جان می دادم اما انتظاری داشتم.

شاخه ی عمرم نشد پر گل که چیند دوستی
لاجرم از بهر دشمن کاش خاری داشتم

خسته و آزرده ام، از خود گریزم نیست، کاش
حالت از خود گریزِ چشمه ساری داشتم.

نغمه ی سر داده در کوهم، به خود برگشته ام
کی به سوی غیر خود راه فراری داشتم،

محنت و رنج خزان این گونه جانفرسا نبود
گر نشاطی در دل از عیش بهاری داشتم

تکیه کردم بر محبت، همچو نیلوفر بر آب
اعتبار از پایه ی بی اعتباری داشتم

پای بند کس نبودم، پای بندم کس نبود
چون نسیم از گلشن گیتی گذاری داشتم

آه، سیمین! حاصلم زین سوختن افسرده است
همچو اخگر دولت ناپایداری داشتم!...

"سیمین بهبهان"


برچسب‌ها: سیمین بهبهانی

تاريخ : چهار شنبه 12 شهريور 1393 | 19:9 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |

وصیت کرده ام...


وصیت کرده ام بعد از مرگم؛ همراه من
دوتا فنجان چای هم دفن کنند!!
شاید صحبت های من با خدا به درازا کشید...
بهرحال دلخوریها کم نیست ازبندگانش ...
همانهایی که بی اجازه واردشدند
خودخواهانه قضاوت کردند
بی مقدمه شکستند
وبی خداحافظی رفتند!

"سیمین بهبهانی"


برچسب‌ها: سیمین بهبهانیوصیت

تاريخ : شنبه 1 شهريور 1393 | 20:14 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |

گرفتم ...

من به رغم دل بی مهر تو دلدار گرفتم
گشتم و گشتم و بهتر ز تو را یار گرفتم

خنده یی کردم و دل بُردم و با لطف ِ نگاهی
تا بمیری ز حسد وعده ی دیدار گرفتم!

دامن از دست من، ای یار! کشیدی، چه توانم؟...
گله یی نیست اگر دامن اغیار گرفتم.

بعد ازین ساخته ام با، نی و چنگ و می و ساقی
بی تو من دامن ِ ‌این چار با ناچار گرفتم

لیک باور مکن ای دوست! که این راست نگفتم
انتقام از دل سنگ تو، به گفتار گرفتم!

من کجا یاد تو از خاطر سودازده راندم؟
یا کجا جز تو کسی یار وفادار گرفتم؟

تا رُخت شمع فروزنده ی بزم دگران شد
من چو تاریکی شب گوشه ی دیوار گرفتم

گله کردی که چرا یار تو یار دگران شد
دیدی، ای دوست، به یاری ز تو اقرار گرفتم؟

"سیمین بهبهانی"


برچسب‌ها: سیمین بهبهانیگرفتم

تاريخ : سه شنبه 3 تير 1393 | 2:24 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |

معبد متروک ...

در ما نمانده زانهمه شادی نشانه یی
ماییم و دلشکستگی ی ِ جاودانه یی

خاموش مانده معبد متروک سینه ام
دراو نه آتشی، نه ز گرمی نشانه یی

دامان دوستی ز چه برچیده ای زما؟
دانی که نیست آتش ما را زبانه یی

خندد بهار خاطر من، زانکه در دلم
هر لحظه می زند غمی ز نو جوانه یی

شد سینه، خانه ی پریان خیال تو
رقصد پری چو کس ننشیند به خانه یی

خفته است در تنم همه رگ های آرزو
ای پاسدار عشق؟ بزن تازیانه یی

چون بوی عود، از پی خودسوزی ی ِ شبم
مانَد سحر به دفتر سیمین ترانه یی.

سیمین بهبهانی


برچسب‌ها: معبد متروکسیمین بهبهانی

تاريخ : جمعه 1 خرداد 1393 | 23:43 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |

ای آن که ...

ای آن که گاه گاه ز من یاد می کنی

پیوسته شادزی که دلی شاد می کنی

گفتی: "برو!" ولیک نگفتی کجا رود

این مرغ پر شکسته که آزاد می کنی

پنهان مساز راز غم خویش در سکوت

باری، در آن نگاه، چو فریاد می کنی

ای سیل اشک من! ز چه بنیاد می کنی؟

ای درد عشق او! از چه بیداد می کنی؟

نازک تر از خیال منی، ای نگاه! لیک

با سینه کار دشنه ی پولاد می کنی

نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی رود

ای آن که گاه گاه ز من یاد می کنی

سیمین بهبهانی

 


برچسب‌ها: سیمین بهبهانی

تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1393 | 1:37 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد
.: Weblog By He ches tan:.